سلام به تویی که یه روزی اینجا رو خواهی خوند.

از اونجایی که نوشتن همیشه جز علایقم بود، سالهای زیادی به داشتن یه وبلاگ فکر کرده بودم. خصوصا زمانی که این همه مدیای مختلف باب نبود و وبلاگ ارج و قرب بالایی داشت. 

همیشه فکر میکردم چه جریانی رو برای نوشته هام باید انتخاب کنم. چطوری دوست دارم بنویسم. از کجا شروع کنم به کجا برسم. اونقدر این مسیر تو ذهنم پیچیده میشد همیشه که آخرش منصرف میشدم. اما الان تصمیم گرفتم بالاخره این صفحه رو بسازم و شروع کنم. البته یه فکر هایی هم برای مسیر نوشته هام دارم. اما باید دید تا کجا میتونم پیش برم. 

مسیری که تو ذهنمه مسیر تغییرات درونیات خودم و افکارمه. مسیر کاملا روشنی که از من ادم دیگه ای ساخته. البته منظورم این نیست که قطعا میدونم این مسیر درستی بوده و یا من الان ادم درستی هستم. بیشتر منظورم اینه که جریان تغییراتی که کردم برای خودم بسیار واضحه و از قدم به قدم این تغییرات کاملا آگاهم و به تعبیر دیگه کاملا آگاهانه تغییر کردم. 

اما چیزی که تو این تغییر منو آزار داد تنهایی بود. تقریبا هرگز کسی رو پیدا نکردم که بتونم از این جریان و تغییر باهاش صحبت کنم. هیچوقت نتونستم بازخوردی بگیرم تا بفهمم اونچه خودم درباره خودم فکر میکنم از بیرون هم همونطور به نظر میاد یا اینکه نمای بیرونی این تغییرات چطوریه.

خلاصه کلام که امروز آخرین روز از سال 98، یکی از تلخ ترین سالهای عمرم تا الان، تصمیم گرفتم این صفحه رو بسازم تا امکانی باشه برای ارتباط با ادمهای بیشتری که شاید کمکم کنند خودم رو بهتر بشناسم. 

یا حتی شاید حرف زدن از خودم، خودم رو بهتر برای خودم تعریف کنه. شاید یه روزی بیاد که بتونم بگم دیگه خودم رو میشناسم.

 

 


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها